اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم
برای تویی که تمام وجودم هستی ،
تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست
تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،
تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،
بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو
دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،
تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان
انیوووووووووووووو... سلامممممممممممممم
خوفین؟؟ چطولین؟؟
خوب من اومدم دوباره... اول یه معذرت برای اینکه نتوانستم داستان بزارم این مدت سرم خیلی شلوغ بود واصلا وقت نکردم داستان رو بزارم... واقعا متاسفم
دلم برای همه تون تنگ شده بود... امتحان ها رو چیکار کردین؟؟
خوب زیاد حرف نمیزنم برید ادامه برای داستان.. راستی نظر فراموش نشه
برای مشاهده مطالب انجمن لطفا ابتدا عضو شوید...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !